
یه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند.
غذاشون خیلی مختصر و کم بود که یک نفر را به زور سیر می کرد.
مرد به خاطر اینکه زنش بیشتر غذا بخوره گفت بیا چراغ را خاموش کنیم و توی تاریکی بخوریم.
زن قبول کرد، چند دقیقه چراغها را خاموش کردند ولی بعد که روشن کردند غذاها دست نخورده توی ظرف مونده بود.
آری… عشق …
عشقای امروز واسه یه لحظن دوست داشتناشون دروغ محضن 😐