به دشت کربلا، جمعی پریشان ماند و من ماندم فراز نیزهها، آوای قرآن ماند و من ماندم من غارتزده خسته، ز هر سو راه من بسته ز یاران خیمهها خالی، بیابان ماند و من ماندم به گوش من طنینافکن، صدای اکبر و قاسم که دائم اشکریزانم، به دامان ماند و من ماندم دلم خون شد خداوندا، از این اشک عزاداران …
توضیحات بیشتر »