پیغمبر خورشید و باران زمین گهواره کابوسهای تلخ انسان بود زمان چون کودکی در کوچه های خواب حیران بود خدا در ازدحام ناخدایان جهالت گم جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذیان بود صدا در کوچه های گیج می پیچید بی حاصل سکوتی هرزه سرگردان صحرا و بیابان بود نمی رویید در چشمی به جز تردید و وهم و …
توضیحات بیشتر »