
بر تمام خنده هایم خطی از ماتم بکش
پاک کن شادی ز دل جایش هزاران غم بکش
آنقدر وقتی نمانده تا محرم فاطمه
زحمت پیراهن مشکی ما را هم بکش . . .
ایام سوگواری امام حسین (ع) تسلیت باد
تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
همه ماه است محرم ، همه جا کرب و بلاست
در جهان موج جهاد تو روان است هنوز
آغاز محرم و ایام سوگواری حسینی تسلیت باد
باز نام تو شده زینت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودایی
عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما . . .
در وادی عاشقان مکانم دادند
گفتم که کجاست کعبه اهل ولا
درگاه حسین را نشانم دادند
ایام سوگواری حسینی تسلیت باد
بگیر دست مرا به حق ماه عزات
بیا و روی مرا بر زمین مزن ارباب
مرا چهل شب دیگر رسان به کرب بلا
صلی الله علیک یا سید الشهدا
بخون ای دل که صبرم رفته از دست
بخون ای دل محرم اومد از راه
بخون اجر تو با عباس بی دست . . .
عرض تسلیت به مناسبت امام سوگواری امام حسین(ع)
من “یا حسین” می شنوم مست می شوم . . .
آغاز دهه محرم تسلیت باد
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم
جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم
از عمق درون ناله و فریاد نمودیم
با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم . . .
فانوس اشک هایتان را روشن کنید ، ماه غریبی شهید نینواست .
فرارسیدن ماه محرم تسلیت باد
خلائق خاک بر سر جملگی زاری کنید
محرم ماه خون آمد عزاداری کنید
ز خاک نینوا فریاد می خیزد چنین
حسینم یار می خواهد، وفاداری کنید . . .
ای آن که غمت مسئله آموز من است
شور غم تو در دل پرسوز من است
روزی که حسین! بر تو من گریه کنم
سوگند به تو که بهترین روز من است . . .
ایام سوگواری حسینی تسلیت باد
همواره تجّسم قیام است حسین (ع)
در سینه عاشقان ، پیام است حسین (ع)
در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز
دل چسبترین شعر کلام است حسین (ع)
مُحرّم، خیمه ای است که محبان خاندان نور در آن
به شراب طهور اشک و عزا دعوت شده اند . . .
فرارسیدن ماه محرم تسلیت باد
تا دل ز غم تو گشت بی تاب حسین
این چشم تهی نگشت از آب حسین
عمری است نیازمند این درگاهم
یک لحظه گدای خویش دریاب! حسین . . .
ایام سوگواری حسینی تسلیت باد
ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه بازکنید محرم رسیده است . . .
ماه فریادهای خونین و ماه طنین، مؤید صحرای عشق
بر شما عاشوراییان تسلیت باد . . .
هم عشق حسین، معنی زندگی است
هم گریه بر او کمال سازندگی است . . .
محرّم، زیباترین نگارخانه در قلب هستی است
که زمین و آسمان و ملک و ملکوت و عرش و فرش را شگفت زده کرده است
آنان که به گوش دل شنیدند تو را
رفتند و به پای دل رسیدند تو را
آن کوردلان که بر دلت تیر زدند
دیدند تو را، ولی ندیدند تو را . . .
ایام سوگواری حسینی تسلیت باد
ای اشک کجایی که غم از راه رسید
اندوه عظیم و ماتم از راه رسید
یک سال گذشت و باز یک بار دگر
پلکی زدی و محرم از راه رسید
فرارسیدن ماه محرم تسلیت باد.
ماه اشک های بی اختیار، ماه غمبار اسیران
ماه فریادهای خونین و ماه طنین، مؤید صحرای عشق
بر شما عاشوراییان تسلیت باد.
هفتاد و دو سینه سرخ هجرت کردند
با سَروَرِ آفتاب بیعت کردند
رفتند و به دریای ابد پیوستند
چون رود، به اصلِ خویش رجعت کردند
آب آتش خاک هـــوا
خوب که فکر میکنم می بینـــم درسته
آبــی که از تو دریـــغ کردند
آتشــی که به خیمگاهت انداختند
خاکــی که شد محــل سجده ی ما
و هوایـــی که عمریست در دلها انداختـــه ای
ترکیب شد این چهار عنصر هستی تا شد
کربـــــلا
السلام علیک یا اباعبدالله…
حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس خنده های مستانه ام فریاد میزنم:
لبیک…
حسین رمق ندارد باز فریاد میزند:
هل من ناصر ینصرنی؟
من به دوستم دروغ میگویم و باز فریاد می زنم:
لبیک…
نفـس مـا بـند می آیـد
وقـتی شـیر
در گـلـوی طـفل شیرخـواره
گـیـر مـی کـنـد!
حـالا حـسین چـه کـشید…
ای اهل آسمان
ما حسین داریم و کربلا
شما به چه دلخوشید؟!
اللهم الرزقنا زیارت الحسین (ع)
اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند/این راه عشق، پیچ و خمش فرق میکند/اینجا گدا همیشه طلبکار می شود/
اینجا که آمدی کرمش فرق میکند/از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش/معلوم می شود حرمش فرق میکند/تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش/حتی سیاهی علمش فرق میکند
کنارت که هســـــــــــــــتم
عمیــــــق تر نفـــــــــس می کشم
هوای با هم بودنمان را می بلعـــــــــــــم
و مبـــــتلا تر می شوم ب عشقــــــ♥ــــــت …
حسین فریاد می زند: “هل من ناصر ینصرنی؟” و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم: لبیک یاحسین! لبیک… حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند… و من باز می گویم: لبیک یاحسین! حسین شمشیر می خورد من سر پدرم داد می زنم و می گویم: لبیک یا حسین! حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم:لبیک یا حسین! لبیک… حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس خنده های مستانه ام فریاد میزنم: لبیک… حسین رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟ من به دوستم دروغ میگویم و باز فریاد می زنم: لبیک… حسین سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، حسین به من نگاه می کند می گوید: تنهایم یاریم کن… من گناه می کنم و باز فریاد می زنم: لبیک… خورشید غروب کرده است… من لبخندی می زنم و می گویم: اللهم عجل لولیک الفرج… حسین به مهدی نگاه می کند و می گوید: “مهدی من کسی را نداشتم که بگوید سرباز توئم من کسی نبود یاریم کند و ادعا کننده ای هم نبود تو از من مظلوم تری…” به چشمان مهدی خیره می شوم و می گویم: “دوستت دارم تنهایت نمی گذارم…”مهدی به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند… مهدی تنهاست…حسین تنهاست
شــــاید
“یاســـین”
همــــان
“یا ح ســــین” است
اما…
اما بی سر …