
چـیــز عـجـیـبـی سـتــ …!
وقـتـــی هـر شــبـــ ب خـیـر مــی گــذرد …
بـی آنــکـه کـســی ب تـــو بـگـویــد
“شـبـــ ب خـیــر”
تا زمانی که به عمق واقعی انسانها پی نبرده ای دوستشان نداشته باش زیرا عمیق ترین زخمها زخم خنجر کسی است که با تمام وجود دوستش داشتی
گفت دهانت بوی شیر میدهد و رفت …
به او بگویید حالا بوی دروغ میدهد ، برگرد !
مـجـازی هـسـتـیـم امــا دلـمـان مـجـازی نـیـسـتـــ !
مـیـشـکـنـد ، حـواســتــ بــه تـایـپـــ کــردنـتــ بـاشــد
آدم چـیـســت ؟
آه و دم …
آه از ایــن دمــی کــه ایــن هـمــه سـال طـول مـیـکـشــد !
آرام می آیم همانجای همیشگی ، سر همان ساعت همیشگی با همان شوق که می شناسیَش با خودم حرف می زنم ، برای خودم خاطره تعریف می کنم و بی صدا مثل همیشه می روم بی آنکه تو آمده باشی !
لـازم نـیـسـتــ آدم دنـیـا دیــده ای بــاشـــم
هـمـیــن کــه تـــو را خــوبـــ بـبـیـنـــم ، دنـیـایــی را دیـــده ام !
نه خودش موند نه خاطره هاش …
تنها چیزی که مونده جای خالیشه !
میـــــــ ـان دِلتَنگــــــی هایَــــــم باشــ ـــــــ تا فَراموشَـــ ـــت نَکُــــــنَم…
تا بــــه یاد داشـــ ـــته باشَمَـــــت…
تا بویَـــ ــــت را حِــس کُنَـــــــم…
تا بِــــــ ـدانَــــم که هَستـ ـــــی…
تَـــــــ ـمامِ دُنیـــ ــــام قَلبَــــمه…
دنیـــ ــــام باشــــ ـــه واسه تــ ـــــــو…
تا بِدانــــ ـــی میانِ ثانیــــ ـــه هایِ دِلتَنگیـــــهامـــ تــــــو وجــــــ ــــود داریــــ ـــ….
فَــقَط تـــ ــــو
برای نبودن که
همیشه لازم نیست راه دوری رفته باشی
میتوانی همین جا
پشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی
میگن سیگار به آدم آرامش میده !
کاش یکی پیدا میشد بتونه قد یه نخ سیگار باشه
رو تـــو تعصب دارم
ولی ادعایی ندارم
نمیگم خیلی خوشگلی..
چون خوشگلتر از تو زیاده..
نمی گم خیلی پولداری ..
چون پولدارتر از تو زیاده ..
نمی گم خیلی شیرین زبونی ..
چون چرب زبون تر و خوش صحبت تر از تو زیاده ..
ولی ..
می گم: تو هـــمونی که برای من بهـــترینی !
به دنبال ِ همراه ِ “اوّل” نیستم !
این روزها اول ِ راه ، همه همراهند . . .
باید به دنبال ِ همراه ِ “آخر” گشت . . .
حکایت عجیبی دارد این “اشک”
کافیست حروفش را به هم بریزی تا برسی به “کاش” !
ساده بودم
ساده دیدم
ساده دل باختم
ساده عاشق شدم
ساده حفظش کردم
ساده کنارش موندم
ساده گفتم دوستت دارم
ساده نگاهم کرد و خندید
ساده گفت ازت دلیل می خوام
ساده از کنارم گذشت و بی دلیل رفت
غافل از اینکه عشق نیازی به دلیل نداره
و بی خبر از اینکه چیزی که ابدی و ماندگاره سادگیه
سفرکردی…
کجارفتی؟
چراتنها؟
چرابی من؟
نگفتی سخته دلتنگی؟
نگفتی زوده این رفتن؟
به دنبال چه پایانی خلاف جاده ایستادی؟
چراتاعادتت کردم به فکررفتن افتادی؟
چراباید به تنهایی دوباره بی توبرگردم؟
کجای قصه بدبودم؟؟؟
کجای قصه بدکردم؟؟؟؟
همه میگن لطافت بارون اما من میگم عشق بازی آسمون
این روز ها گریه هایم را با نقابی از خنده می پوشانم …
یعنی مجبورم بپوشانم …
چه نقاب درد آوریست این لبخند …
یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه
بدی هاش یادت میره
نامردیش یادت میره
بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره
وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره
فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه…!
اسم های مجازی
تصویر های مجازی
مشخصات مجازی
و در بین این همه چیزهای مجازی
تنها یک چیز حقیقت دارد
تنهایی من…
عشق من :
نگو بار گران بودیم و رفتیم . . .
نگو نامهربان بودیم و رفتیم . . .
اخه اینها دلیل محکمی نیست . . .
بگو با دیگران بودیم و رفتیم . . .
توی زندگیت هرچی میخوای باش!!!
فقط نفر سوم یه خلوت دو نفره نباش!!!!!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻠﺦ ﺗﺮﯾﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ …
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﻨﺪ…
میان کوچه می پیچد صدای پای دلتنگی
به جانم می زند آتش غم شبهای دلتنگی
چنان وامانده ام در خود که از من می گریزد غم
منم تصویر تنهایی منم معنای دلتنگی
چه می پرسی زحال من؟ که من تفسیر اندوهم
سرم ماوای سوداها دلم صحرای دلتنگی
در آن ساعت که چشمانت به خوابی خوش فرو رفت
میان کوچه های شب شدم همپای دلتنگی
شبی تا صبح با یادت نهانی اشک باریدم
صفایی کرده ام در آن شب زیبای دلتنگی . . .
دلم به اندازه تمام روزهای پاییزی? گرفته است…
آسمان چشمانم به اندازه تمام ابرهای بهاری بارانی است…….
قلبم انگار به اندازه سردترین روزهای زمستانی، یخ زده است…….
اما وجودم در کوره داغ تابستانی می سوزد…..
چه چهار فصلی است سرزمین دقایق من…….!!!!
دلم تنگ می شود ، گاهی
برای حرف های معمولی
برای حرف های ساده
برای «چه هوای خوبی» / «دیشب چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد / «شادی پسر زائید»
و چقدر خسته ام از «چرا؟»
از «چگونه؟»
خسته ام از سوال های سخت ، پاسخ های پیچیده
از کلمات سنگین
فکرهای عمیق
پیچ های تند
نشانه های با معنا، بی معنا
دلم تنگ می شود ، گاهی
برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو فنجان قهوه ی داغ
سه روز تعطیلی زمستان
چهار خنده ی بلند
و
پنج انگشت دوست داشتنی !