
دلـدارتــو
مشنو از نی، نی نوای بینواست
بشنو از دل، دل حریم کبریاست
نی چو سوزد تل خاکستر شود
دل چو سوزد خانـه دلـبر شود
نی ز خود هرگزندارد شورو حال
دل بـود مـرآت نــور لا یــزال
نی اگر پرورده ی آب وگل است
دست پـروده خـداونـدی دل است
نی اگر بشکست بی قدر و بهاست
بشکند گر دل خریدارش خداست
نی به هر دست و به هر لب آشناست
دل مکان و خانه ی خاص خداست
مشنو از نی…. بشنو از دل….
نی به هر دست و به هرلب آشناست
دل مکـان و خانـه ی خاص خداست
نی تهی دستی ست بی برگ و نوا
دل بود گنجینه ی عشق و صفا
نی تهی مغز و درونش پر هواست
دل تـجلـی گاه عـرفان و ولاست
نـی تـو را از یاد حق غافل کند
دل تو را بر قرب حق نائل کند
نـی چـو بـیـنـم یـادم آیــد نیـنوا
دل شــود نـالان بـه یـاد کـربـلا
از جفای نی دلم آنش گرفت
کاش نی از ریشه آنش میگرفت
رفت بر نی راس پر خـون حسین
بود زینب پای نی در شور و شین
نی ز حلقوم حسین خون میمکید
پـای نی زیـنب گریـبان می دریـد
دیـد بر نی چـون سر آن حق پرست
سر به محمل زد جبین خود شکست
رفت نی در شام و در طشت طلا
میـخـورد نـی بر لـب آن مـقـتدا
مـیزنـد نـی بـوسه بر دست یـزید
لـیـک آزرده لـب شـاه شهــید