ای امام آشنایی و غربت!
سیبهای سرخ دعا به برکت نامت به استجابت میرسند و سیاهترین ابرها از نفس روشنت چندان بارور میگردند که دامندامن مروارید تر بر خاک خشک میریزند و درختان هزار در هزار گلوبند شکوفه بر خویش میبندند.
تو بر خاک گام مینهی، بهشتیترین گلها میرویند.
تو بر خاک گام مینهی، بهشتیترین گلها میرویند.
شادمانهترین چشمهها بر میجوشند.
بادها در برابر ارادهات نرمتر از حریر میایستند تا گردهگاه خود را به مهمیزت بسپارند.
نماز باران بخوان تا زمین، شیواترین قصاید خود را بسراید.
سرسبزتر از آسمان و زندهتر از آفتاب. کدام باغ این همه شکوفههای آشنا دارد که غریبانگی تربت تو؟
سرسبزتر از آسمان و زندهتر از آفتاب. کدام باغ این همه شکوفههای آشنا دارد که غریبانگی تربت تو؟
کدام چشمه این همه زلال سخاوت بر زبانش روان است که شفاخانه تو؟ خورشید چقدر به گنبد طلای تو ماننده است.
پرندگانی که در حریم امن تو آشیان دارند و در هوای کریمانهات پرفروغ که در شبستانها و رواقهایت نورافشانند، چلچراغهای مزار نیستند.
پرندگانی که در حریم امن تو آشیان دارند و در هوای کریمانهات پرفروغ که در شبستانها و رواقهایت نورافشانند، چلچراغهای مزار نیستند.
آنها دلهای درخشان عاشقان تو نیز که افروختن از تو آموختهاند.
چه تلخ میماند کام تیرهبختانی که شهد کلامت را نمیچشند و از تفرج در این توتستان شیرین غیبی بازمیمانند.
چه تلخ میماند کام تیرهبختانی که شهد کلامت را نمیچشند و از تفرج در این توتستان شیرین غیبی بازمیمانند.
توتستانی که برگهای سرسبزش هرگز به زردی نمیگرایند و واژهواژهاش رنگی از جاودانگی دارد.
سلام به آقای خوبم، سلام به مولای عزیزم، سلام به امام رئوف و مهربانم، سلام به خورشید تابان خراسان، سلام به گنبد طلاییت، سلام به کبوترهای حرمت و سلام به زائرهای عاشقت.
هر وقت حاجتی دارم مهمان حرمت هستم آن قدر دخیل می بندم تا حاجتم روا شود.
چقدر ماه های خدا عجیب است دوازده ماه به نیت دوازده امام، زیاد نمی توانم این را بگویم چون کار خدا با حکمت است و عقل ناقص و ناتوان من قادر به بیان آن نیست. محرم الحرام اجازه ی ورود به ماه حسین است تا ایشان اذن دخول ندهند قطره اشکی ریخته نمی شود و آخر صفر هم با شهادت غریب الغربا .
زائران حرمت که با پای پیاده مسافت ها را طی می کنند و برای دیدنت لحظه شماری می کنند. عجب صفایی دارد پنجره فولادت که بارها ، بارها دلم را به آن گره زدم و خواستم تا یاری ام کنی، من گدای در خانه ات هستم. نکند این گدا را رها کنی، یا امام رضا با دلم به سویت آمدم، آقا مرا میخری…؟
امام رضا
ای خورشید خراسان بتاب، که از تابیدنت دلمان روشن شود. دلم را به پنجره ات، آقا ببین گره زدم، مولا نذار دست خالی از در خانه ات بروم. تو را قسم می دهم به وفای کفترای حرمت، همان کفترایی که هر روز دور حرمت می چرخند و بال هایشان را به گنبدت می چسبانند، منم می خواهم کفتری باشم که تو منو هوا کنی.
دوست دارم صدات کنم توام منو صداکنی دوست دارم نگات کنم توام منو نگاه کنی
دل من زندونیه تویی که تنها می دونی قفس و وا کنی و پرنده رو رها کنی
قربون چشات برم از را ه دوری اومدم جای دوری نمیره اگه به من نگاه کنی
صد هزار دفعه شده پای ضریح زار می زنم تا دلت یه بار بسوزه دردمو دوا کنی
دوست دارم که ازحالاتاصبح محشر همیشه من همش رضابگم توام من و رضا کنی
مطلب عالی بود
با اجازه کپی کردم…